ماري چند سال با فرانکي بود و بعد هردو خواستار جدايي شدند...
ماري به فرانکي به عنوان يک فرصت نگاه مي کرد و همه چيزش رو هم براي اين فرصت گذاشته بود...
عشق؟!
بذاريد باهاتون صادق باشم... هيچ وقت نفهميدم چيه!
ازدواج؟!
ازدواج عشق نيست...
ازدواج اينه که شما داريد اصلاح مي کنيد... در حالي که زنتون داره ناخن پاشو لاک مي زنه!
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0